قصه انگار می شود تکرار، قلمم باز غرق دلشوره ست
می نویسد مگر شود آرام، تا هر اندازه ای که مقدورست:

می نشینید روی سجاده، آسمان دست بر دعا برداشت
کاش می شد که با خبر بشوید از عزیزی که از شما دورست

می شود از نگاهتان فهمید تا چه اندازه دل پریشانید
چشمتان یا به راه بیت النور یا که بر جاده ی نشابورست

باد مشرق زمین و بارانش خبر آورده از خراسانش
خبر تلخ و ناخوشایندش مثل زهر درون انگورست

زائر مشهدید و زائر قم، زائران صف کشیده اند اینجا
درب مخصوص عاشقان شما به جوادالائمه مشهور است

سوی باب الجواد می آیم، السلام علیک می گویم
ای سلیمان تر از سلیمان ها، من گدایی که کمتر از مورست..

روبروی ضریح می آیم: به جوادت قسم امام رئوف...
- هر دعا با قسم به نام شما، حتم دارم اجابتش جورست -